“سرزمین‌ها بیگانه نیستند، این مسافر است آنکه بیگانه است”

“سرزمین‌ها بیگانه نیستند، این مسافر است آنکه بیگانه است”
رابرت لویی استیونسن
payam-ila

ویدئو اینستالیشن تعاملی
کاری از ایلا فیروزآبادی و پیام مفیدی
بر اساس نوشته‌هایی‌ از الیاس علوی شاعر و نویسنده افغان

“سرزمین‌ها بیگانه نیستند، این مسافر است آنکه بیگانه است.”
رابرت لویی استیونسن

به گفته لئوناردو داوینچی “هنر هیچگاه پایان نمی‌یابد فقط به حال خود گذاشته می‌شود”.
البته لئوناردو به مفهوم هنر از منظر یک هنرمند می‌نگریست، و از آنجا قسمت دوم جمله خیلی نسبی است و جای بحث دارد.
تقریبا همه‌ی هنرمندان گاه و بیگاه ناچار می‌شوند کارشان را به حال خود واگذارند زیرا نمی‌توانند گام‌های بعدی را برای تکمیل کارشان در خیال مجسم کنند، و بنابراین می‌گوییم که کار را به حال خود رها می‌کنند.
ولی سوال اینجاست که : آیا هیچ اثر هنری می‌تواند به پایان برسد؟
آیا کمال، واقع‌بینانه است؟
حیات یک کار هنری، نه به دست_های هنرمند، که به نگاه بیننده بستگی دارد.
بیننده، در وهله‌ی نخست، خود هنرمند است که اولین بار مجذوب اثری می‌شود و به آن دل می‌سپارد، و از رهگذر تفسیر خود به اثر معنی و مفهوم می‌بخشد.
هنر فقط با حضور مخاطب زنده است و هر بار که یک زوج چشم آن را تماشا می‌کنند به اثر هنری حیات می‌بخشند.
ما دوست داریم منشا را جستجو کنیم ولی در هنر یک اثر پیوسته در حال دوباره زاده شدن است.
هنر نمی‌تواند پایان یابد، فقط می‌تواند وجود داشته باشد.
امانوئل کانت در استدلالش می‌گفت:
” اثر هنری
(ergon)
نمی‌تواند بدون خطوطی که از اطراف آن را احاطه و تعریف می‌کند
(parergon)

وجود داشته باشد”

بنابراین برای هرچیزی که وجود دارد باید حد و مرزی وجود داشته باشد تا بتوان در به روی توصیف و بررسی گشود.
دریدا، فیلسوف فرانسوی قرن بیستم، در رد استدلال کانت چنین دلیل می‌آورد که وقتی نوبت به نقاشی می‌رسد، قاب حالتی بینابینی پیدا می‌کند.
با این‌همه غالبا می‌بینیم که هنرمندان قاب را جزئی از اثر می‌شمارند و بدین‌گونه لبه‌ی خارجی کار که آن را از فضای بیرون جدا می‌کند محو می‌شود، زیرا حتی نقاشی قاب‌گرفته را باز هم قاب‌های دیگری مرکب از دیوارهای احاطه‌کننده‌ی آن، ساختمان محل نمایش اثر و مانند آن قاب می‌کنند.
هنرمندانی تعاملی این موضوع را به خوبی می‌دانند و از مخاطبان طلب می‌کنند که نقش فعالی در حیات اثر هنری ایفا کنند.
ایلا فیروزآبادی و پیام مفیدی در چیدمان‌شان، دقیقا همین کار را می‌کنند.
آنها بینندگان را بر آن می‌دارند که با دست‌های گشوده‌ای که به شیوه‌ای آیینی دراز کرده‌اند، تصویرها را جستجو کنند و بدین‌سان آنها را وارد اثر می‌کنند.
مخاطبان به اثر زندگی می‌بخشند و خود جزئی از اثر می‌شوند.
حد و مرز در این‌جا کاربردی ندارد. کناره‌ای و لبه‌ای در میان نیست، درست به همان شکل که در عمق حقیقت مرزی بین آدم‌ها، ملیت‌ها و کشور‌ها وجود ندارد.
چیدمان همه‌ی عناصر را در یک واقعیت ادغام می‌کند و یک هستی می‌آفریند.
اثر هنری یکی است و شما خود جزئی از آن هستید.
فضا برای حیات اثر ضروری است ولی شما را محدود نمی‌کند، زیرا تجربه‌تان را با خود می‌برید و از این رهگذر خودتان فراگیرتر می‌شوید.
اگر خود و هر کس دیگر را جزئی از یک جهان، یک کیهان یگانه بشمار آورید، دیگر چه دلیلی برای خصومت، تعصب و نفرت نسبت به همنوع‌تان می‌ماند؟
چه دلیلی دارد که درصدد آسیب زدن به کسی یا چیزی برآیید؟
اگر هستی را همچون هر احساس فراگیر تجربه کنید، پس باید اندکی هم که شده دلسوزی و غمخواری را بر خود روا دارید.
شما خود اثر هنری می‌شوید و پایانی ندارید.
مرگ در میان نیست.
آنچه هست، ولادت و بازهم ولادت است.
تنها برابری برای همگان می‌توان یافت.
هیچ‌چیز برایتان بیگانه نیست و هیچ سرزمینی راه را بر شما نمی‌بندد.
آیا زیبایی زندگی و آنچه هنر همواره در جستجوی نشان دادن آن بوده است همین نیست؟
تایماز والی
منتقد هنر
ترجمه: مصطفی مفیدی

موسیقی‌ : نیما علیزاده
بازیگران: نعیم جبلی | نغمه شریفی | سحر مفیدی | ماهره جلیل صدیقی
صدابردار : سام وفایی‌
فیلمبرداری: پیام مفیدی، پیروز نعمتی
با تشکر ویژه از همکاری البرز ارض پیما، پیروز نعمتی، نیما بالا زده، پریسا محیط، سارا ریحانی، علی پناهی

گشایش: 26 اردیبهشت 1393، ساعت 4 تا 9 شب
روزهای بازدید: 27 اردیبهشت تا 2 خرداد 1393
ساعات بازدید: 4 تا 8 شب
گالری پنج شنبه ها تعطیل است